انشا در مورد طعم بستنی یخی کلاس هشتم
انشا صفحه 62 کتاب مهارت های نوشتاری
مقدمه : هوای گرم تابستان و آفتاب داغ ظهر امان همه ما را بریده است . ۲ ساعتی می شود که برای پیاده روی به خارج از شهر رفته ایم و حالا وسط ناکجا آباد هستیم .ناگهان سوپر مارکتی از دور دست ها نمایان می شود .
بدنه : همین که وارد سوپر مارکت می شویم ، چشمم به یخچال بستنی می افتد و بستنی یخی باطعم آلو فکر و خیال مرا به خودش مشغول می کند . همه دوستانم به دنبال آب بودند ولی من در بند بستنی یخی گرفتار شده بودم .
همین که بستنی را در دهانم فرو می برم ، سردی بستنی را بر روی زبان و داخل دهانم حس می کنم. سریع بستنی را از دهانم خارج می نمایم و منتظر می مانم کمی گرم شود . این انتظار از ان انتظار هایی است که مدت هاست به دنبال آن بودم . ولی با این حال ، طعم ترش آلو ، همچنان در نوک زبانم باقی مانده است .
صبرم به پایان رسیده، تکه ای از بستنی را وارد دهانم می کنم و با وجود تمام ستمی که سرمای بستنی به دندان ها و زبانم وارد می کند ، آن را داخل دهانم نگه می دارم تا آب شود. این،سرما با اینکه دندان هایمان را خیلی عذاب می دهد و روح و روان من با طعم ترش آلو و خنکی بستنی شاد و سرحال می شود .
نتیجه : بستنی بالاخره تمام می شود . حالا من مانده ام با همان تشنگی قبلی . شاید بهتر بود به جای آن بستنی ، مثل بقیه دوستانم آب می خریدم . عَطشم رفع می شد . ولی حیف که به حرف دل خودم گوش دادم و به عقلم گوش نکردم . حالا به دنبال کسی هستم که باقی مانده آبش را به من بدهد .
زاهد پشیمان را ذوق باده در جان است \ عاقلا مکن کاری که آردت پشیمانی
منبع : سون اسکول