خانه » دسته‌بندی " پایه هفتم " (برگه 3)
نمایش مطالب :

پایه هفتم

انشا درباره ایران کلاس هفتم

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا در مورد ایران

صفحه 52 کتاب نگارش پایه هفتم

 

مقدمه : بین ما انسان ها حس های مشترک زیادی وجود دارد ؛ نظیر حس فداکاری ، همنوع دوستی ، میل به محبت و عدالت دوستی . یکی از این هزاران حس مشترک هم حس وطن پرستی است ، اینکه سرزمینی که به آن متعلق هستیم را دوست داریم . سرزمین که من در آن زندگی میکنم ایران هست و من با افتخار یک ایرانی هستم .

 

 

بدنه : کشور من ، ایران ، در طول تاریخ فراز و نشیب های زیادی را تجربه کرده است . از زمان قدرت و اقتدار زمان آریایی ها بگیرید تا شکست و تسخیر توسط اعراب . از شکوه و پیشروی در زمان صفویان بگیرید تا عقب ماندگی و پسرفت در زمان قاجار . ایران سرد و گرم روزگار چشیده است و با وجود همه سختی ها و رنج هایی که کشیده ، همواره در تلاش است تا خاکش را برای مردمانش حفظ کند .

 

 

ایران مهد آزادی و آزاده خواهی است . از سربازان شجاع و دلیری همچون آریوبرزن بگیرید تا شخصیت های شاهنامه فردوسی نظیر گرد آفرین . ایران با نام آزاده خواهی در دنیا شناخته شده . مردمان این سرزمین می توانند سختی ها و دشواری ها را تحمل کنند ولی هرگز نمی توانند شاهد این باشند که آزادی شان از آن ها سلب می شود .

(بیشتر…)

انشا در مورد خانه پایه هفتم

انشا در مورد خانه پایه هفتم

انشا در مورد خانه

انشا صفحه 42 کتاب مهارت های نوشتاری کلاس هفتم

 

 

مقدمه : در خانه نشسته ایم . ویروس کرونا همه مردم دنیا را خانه نشین کرده ، به خصوص مردم کشور ما . ما جوان ها دلمان خیلی گرفته . می خواهیم بیرون برویم ، با دوستانمان تفریح کنیم و شاد باشیم . ولی نه شدنی است و نه اجازه اش را داریم .

 

 

بدنه : با خودمان میگوییم هر وقت وضعیت به حالت عادی برگردد ، صبح از خانه بیرون می رویم و شب بر می گردیم . دیگر نمی خواهیم در خانه بمانیم . ما می خواهیم متفاوت زندگی کنیم و از حالت روز مرگی خارج شویم . از زل زدن به تلویزیون و صفحه موبایل خسته شده ایم . خسته شده ایم از تمیز کردن خانه و جارو کردن حیاط .

 

 

از آخرین حرف هایی که به شما گفته ام یک سال می گذرد . کرونا تمام شده و تصمیم گرفته ایم به مسافرت برویم . راه شمال را در پیش گرفته ایم و با شور و شوق زیادی به راه افتاده ایم . خیلی خوشحال هستیم که بالاخره توانسته ایم هیجانی به زندگی خود بدهیم و کمی متفاوت تر زندگی کنیم .

(بیشتر…)

مقایسه دو تصویر صفحه 55 کتاب نگارش پایه هفتم

انشای ازاد صفحه 55 مهارت های نوشتاری پایه هفتم

مقایسه دو تصویر صفحه ۵۵ درس ۴ پایه هفتم

 

{  به دو تصویر زیر صفحه ۵۵ کتاب درسی با دقت نگاه کنید درباره تفاوت آنها بیندیشید و هر یک را در نوشته ای جداگانه توصیف کنید. معیار سنجش نوشته های شما تشخیص دوستانتان است. یعنی زمانی که نوشته هایتان را در کلاس می خوانید، آنها باید تشخیص دهند؛ هر نوشته مربوط به کدام تصویر است  }

 

انشا صفحه 55 , مقایسه دو تصویر صفحه ۵۵ , صفحه 55 , کتاب نگارش پایه هفتم .


 تصویر اول مربوط به فصل پاییز است.

 

هوا ابری است و باد پاییزی باعث ریختن برگ درختان شده است.

پرستوها به دلیل سرد شدن هوا، به جاهای گرمسیر مهاجرت می کنند.

دانش آموزان در حال برگشتن به خانه هستند و همه لباس های گرم پوشیده اند.

در ویترین لباس فروشی ها لباس های گرم و پاییزی به چشم می خورد. کشاورزان محصولاتشان را برداشت کرده و آنها را می فروشند.

برگ های درختان زیبا که خشک شده اند در هوا و زمین پراکنده شده اند

اسبی در ان فضا میبینیم که مردی ان را به کالسکه وصل کرده است و در ان کالسکه

چندین گونی مشاهده میشود که اسب در حال حمل ان است

اگر دقت کنیم دختری در حال ریختن دانه برای پرندگان است و پرندگان دور او جمع شده اند

و در ان حوض اردک هایی را میبینیم که در حال شنا کردن هستند

 

**********

 

در تصویر دوم فصل تابستان آمده است 

 

پرستوها به خانه برگشته اند.

همه جا سر سبز شده است

بچه ها در حال بازی هستند و بستنی و بادکنک طرفدار زیادی در بین آنها پیدا کرده است.

هوا بسیار گرم شده و مردم لباس های نازک و خنک پوشیده اند و هندوانه و میوه های تابستانی می خرند.

(بیشتر…)

دانلود تمامی انشا های کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

همه انشا ها و تمرینات کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم . ( به همراه جواب )

شامل تمامی بازنویسی حکایت ها , انشا ها , تصویر نویسی ها و …

این مطلب برای دسترسی بهتر شما به تمامی موضوعات کتاب نگارش پایه هفتم ساخته شده است .

برای مشاهده هر انشا روی آن کلیک کنید .

شما میتوانید انشا هایی را که خودتان نوشته اید را برای ما ارسال کنید . انشا های شما با نام خودتان در وب سایت ثبت میشود و کاربران دیگر میتوانند از انشا های شما استفاده کنند . برای این کار بر روی ارسال انشا که در بالای صفحه قرار دارد کلیک کنید .

 

مشاهده تمامی انشا های کتاب نگارش پایه هفتم راهنمایی :

=====================================

انشا در مورد پاییز صفحه 20 کتاب نگارش پایه هفتم

انشا در مورد حیاط مدرسه صفحه 20 کتاب نگارش پایه هفتم

انشا در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود صفحه 20 کتاب نگارش پایه هفتم

تصویر نویسی صفحه 23 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

بازنویسی حکایت صفحه 36 در مورد روزی در فصل بهار با جمعی از دوست داران

انشا در مورد خانه صفحه 42 کتاب نگارش پایه هفتم

انشا در مورد عینک صفحه 42 کتاب نگارش پایه هفتم

انشا در مورد کلاغ صفحه 42 کتاب نگارش پایه هفتم

گسترش ضرب المثل هرکه بامش بیش برفش بیشتر

انشا در مورد محل زندگی ما صفحه 52 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشا در مورد ایران صفحه 42 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشا در مورد آسمان شب صفحه 42 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

مقایسه دو تصویر صفحه 55 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشا در مورد کفش صفحه 63 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشا در مورد ناخن صفحه 63 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشا در مورد درد دندان صفحه 63 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

بازنویسی حکایت شخصی خانه ای به کرایه گرفت صفحه 66 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

گسترش ضرب المثل بار کج به منزل نمیرسد صفحه 76 کتاب نگارش

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود صفحه 95 کتاب مهارت های توشتاری پایه هفتم

(بیشتر…)

بازنویسی حکایت شخصی خانه ای به کرایه گرفت پایه هفتم صفحه 66

بازنویسی حکایت شخصی خانه ای به کرایه گرفت

بازنویسی حکایت صفحه 66 مهارت های نوشتاری هفتم

 

بازنویسی حکایت شخصی خانه ای به کرایه گرفت از هیچ سایتی کپی گرفته نشده است پس نشر بدون منبع حرام ولی پیگرد قانونی ندارد

 

حکایت زیر را به نثر ساده امروزی، بازنویسی کنید.

حکایت : شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد.به خداوند خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد.

پاسخ داد: چوبهای سقف، ذکر خدا می کنند. گفت :« نیک است؛ اما می ترسم این ذکر، به سجود بینجامد».

 

نویسنده : ( عبید زاکانی )

 

بازنویسی : روزی مردی به مسافرت رفت.

هنگام غروب آفتاب به روستایی رسید و تصمیم گرفت شب در آنجا بماند.

پیرمردی را دید و از او پرسید: در کجا می توانم استراحت کنم؟

پیرمرد پاسخ داد: من اتاقی از خانه ام را به تو اجاره می دهم، مرد پذیرفت و با پیرمرد به سوی خانه رفت.

خانه پیرمرد قدیمی و با چوب ساخته شده بود.

در آنجا متوجه شد وقتی باد می آید، سقف خانه صدا میدهد.

صبح که می خواست حرکت کند، به پیرمرد گفت: پدر جان سقف خانه صدا میدهد. بهتر است تا بدتر نشده، آن را تعمیر کنی.

(بیشتر…)

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران کلاس هفتم

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران-2

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران

صفحه 36 کتاب مهارت های نوشتاری هفتم

 

حکایت زیر را بخوانید و به زبان ساده باز نویسی کنید

حکایت : { روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران به هوای گشت و تماشای صحرا و دشت ،بیرون رفتیم،چون درجایی خرم جای گرفتیم و سفره انداختیم،سگی از دور دید و خود را نزدیک ما رسانید،یکی از دوستان ،پاره سنگی برداشت و ان چنان که نان پیش سگ اندازند و پیش وی انداخت ،سگ سنگ را بوی کرد و بی توقف بازگشت.سگ را صدا کردند اما التفات نکرد.یکی از انان گفت :می دانید که این سگ چه گفت؟گفت:این بدبختان از بخیلی و گرسنگی سنگ می خورند.ازخوان و سفره ایشان چه توقع می توان داشت }

 

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران

بازنویسی : در یک روز جمعه، به همراه خانواده عمو و عمه ام به تفریح و گردش رفتیم.

فصل بهار بود و همه جا سرسبز و پر از گل ها و گیاهان زیبا و خوشبو بود.

در قسمتی از دشت، مزرعه هایی وجود داشت که در آنها کلم، بادمجان و سبزی کاشته شده بود.

زیر اندازها را زیر یک درخت نارون بزرگ پهن کردیم و نشستیم.

چند دقیقه بعد، ما بچه ها مشغول بازی شدیم. بعد از مدتی پدرم منقل کباب را آورد و دست به کار شد.

جوجه ها را کباب کرد و روی سفره گذاشت.

من و پسرعمویم که صبحانه نخورده بودیم، انگار از قحطی آمده بودیم، تندتند غذا میخوردیم.

مادرم با دست، سگی را که از دور به طرفمان می آمد به ما نشان داد.

سگ قهوه ای که پایش شکسته بود، لنگ لنگان به ما نزدیک و نزدیک تر می شد.

حتما بوی کباب را احساس کرده بود. پسرعمویم میلاد که حتی از استخوانها هم نمی گذشت، سنگی به طرف سگ پرتاب کرد.

سگ به طرف سنگ رفت و آن را بویید.

(بیشتر…)