خانه » انشا پایه هشتم » کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد
3.7/5 - (6 امتیاز)

انشا در مورد کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

انشا صفحه 46 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم

 

 

مقدمه : روزی روزگاری در شهر پرنده ها، کلاغی مغازه کفش فروشی داشت. یک روز صبح کبکی وارد مغازه شد و از کلاغ چند مدل کفش خواست تا آنها را امتحان کند.

 

 

بدنه : کبک هر کدام از کفش ها را می پوشید، طول مغازه را قدم میزد. کمی بعد، کلاغ متوجه ظرافت قدم برداشتن و خرامان راه رفتن او شد و آن قدر از راه رفتن کبک خوشش آمد که وقتی کبک کفش مورد نظرش را انتخاب کرد، کلی به او تخفیف داد.

 

 

از عصر همان روز، کلاغ شروع به تمرین کرد تا بتواند مثل کبک راه برود و در نظرش، راه رفتن خودش زشت و بدقواره جلوه می کرد. یک هفته کامل، صبح و شب جلوی آینه تمرین می کرد.

 

 

یک روز صبح، دوست قدیمی اش به مغازه آمد تا به او سر بزند. کلاغ که نمی خواست دوستش ماجرا را بداند هرچه سعی کرد از پشت پیشخوان مثل یک کلاغ بیرون بیاید، نتوانست.

 

 

نتیجه : یک قدم بر می داشت و قدم بعد زمین می خورد. دوستش که متعجب شده بود ماجرا را پرسید و بعد از شنیدن گفت : می خواستی راه رفتن کبک را یاد بگیری، راه رفتن خودت را هم فراموش کردی؟

 

 

کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

انشا دوم درباره کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

 

همه انسان ها برای رسیدن به یک زندگی ایده ال و کسب موفقیت،نیازمند الگو هایی هستند.این الگو ها می توانند پدر و مادر ،افراد مشهور و … باشند و این امری کاملا طبیعی و منطقی است ، چرا که خداوند متعال نیز به تقلید در امور دینی سفارشات فراوان کرده است.

 

البته گاهی اوقات تقلید های نابجا و غیرمنطقی ، باعث آسیب دیدگی و یا سردرگمی می شوند.همانند آن کلاغی که به توجه به توانایی های ذاتی خود تصمیم می گیرد که مانند یک کبک راه برود، غافل از اینکه نه تنها نمی تواند مثل آن باشد، بلکه راه رفتن اصلی خودش را هم به تدریج فراموش می کند.

 

پس ما نیز باید بکوشیم تا همواره خود واقعی مان باشیم و هیچ گاه ادای فرد دیگری را در نیاوریم.چرا که با این کارنه تنها مثل آن فرد نمی شویم ، بلکه روز به روز از خودمان هم فاصله می گیریم و به بیراهه کشیده می شویم

 

 

منبع : سون اسکول

 

 

باز آفرینی ضرب المثل صفحه ۴۶ نگارش هشتم

 

انشا در مورد درباره درمورد کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد صفحه 46 ۴۶ کتاب مهارت های نوشتاری نگارش پایه کلاس هشتم

دیدگاه ها 8 دیدگاه
  1. سارینا
    در تاریخ 1399\/08\/10 :

    عالی بود

  2. Alisan
    در تاریخ 1399\/08\/10 :

    خیلی ممنون عالییییی بود

  3. Reza
    در تاریخ 1399\/09\/02 :

    سلام ممنون از سایت خوبتون

  4. ZAHRA
    در تاریخ 1399\/09\/10 :

    چیزی که من میخواستم نبود
    ولی در کل خوب بود

  5. عسل اهنگری
    در تاریخ 1399\/09\/18 :

    خیلی ممنون

  6. مالک
    در تاریخ 1399\/09\/22 :

    ممنون عالی بود .

  7. امیر رضا
    در تاریخ 1399\/09\/22 :

    اون چیزی که داخل کتاب گفته نبود اما سرجمع خوب بود

  8. علی طالبی
    در تاریخ 1399\/11\/14 :

    عالی بود ولی معلممون فهمید 😢😢😢

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *