انشا درباره قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید
انشا صفحه 81 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم
مقدمه : سکوت ، سکوت ، سکوت … سکوتی از جنس ابر و به وسعت و استواری آسمان ؛ سکوتی که آسمان نوایش را می نوازد و ابر لالایی اش را ولی ناگهان ابری خشمگین شد ، فریاد کشید ، فریادی بلند و ناگهان صلح شد و اینک زمان سقوط من فرا رسیده ، سقوطی که معنای صلح و آرامش آسمان را می نوازد . آری ، زمان رفتن است.
بدنه : آرام و آرام ، همراه با رقص باد ، در حال سقوط … آری ! من سوگند یاد کرده ام که سقوط کنم و این سقوط است که سرنوشت مرا رقم می زند . آری! من به آسمان عهد بسته ام که وقتی اندوهگین شد ، سقوط کنم . یادم می آید در سقوط قبلی نامم را قطره باران نامیدند . هم مسیر و هم آوا با قطرات دیگر.
اگر بر روی گلی بنشینم ، نامم را شبنم می نامند . اگر در دریا فرو روم ، نامم را آب می نامند . خوشحالم که فقط یک اسم ثابت ندارم . هویت مشخصی ندارم و در هر دوره ای اسم متفاوتی نصیب من می شود .