انشا طنز و غیر طنز در مورد انتقال خون
انشا صفحه 55 کتاب نگارش کلاس نهم
انشا طنز و درباره انتقال خون
مقدمه : بلند شو ، بلند شو! ، این صدای کسانی است که سعی دارند داوطلب بیهوش شده ای را در مرکز انتقال خون ، بیدار کنند و مثل اینکه اصلا هم کار ساده ای نخواهد بود!
بدنه : نه ، اشتباه نکنین ، این متنی حماسی راجع به قهرمان خون دادن نیست که از زیادی دفعات خون دادن بیهوش شده ، بلکه درباره ی پهلوان پنبه ایه که با دیدن خون و سرنگ و غیره حالش خراب شده ، فکر کنم ایشون فقط به خاطر کیک و ساندیس بعد از اهدای خون به اینجا یه سری زده!
خلاصه ، ایشون به امید کیک و ساندیس وارد مرکز میشه و مجبور میشه ثبت نام کنه ، حالا هم که به جای کیک و ساندیس ، این وضعیت نصیبش شده ، به خاطر وضعیت روحی حساسش ، متخصصای مرکز نه تنها ازش خون نگرفتن ، بلکه یه بسته خون هم بهش انتقال دادن که نکنه با این وضعیت حساس حالش خرابتر شه!