خانه » برچسب‌های " انشا پایه نهم "
نمایش مطالب برچسب :

انشا پایه نهم

انشا در مورد شانس پایه نهم

انشا درباره شانس

انشا درباره شانس

انشا صفحه 21 کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم

 

 

انشا درباره شانس و سرنوشت صفحه 21

 

مقدمه : شانس یکی از مفاهیم جذاب و در عین حال پیچیده در زندگی انسان‌هاست. بسیاری از ما در زندگی روزمره خود به شانس اعتقاد داریم و گاهی موفقیت‌ها و شکست‌هایمان را به آن نسبت می‌دهیم. اما آیا واقعاً شانس به تنهایی می‌تواند تعیین‌کننده سرنوشت ما باشد؟ در این انشا به بررسی مفهوم شانس و تأثیر آن بر زندگی انسان‌ها می‌پردازیم.

 

 

بدنه : شانس به معنای تصادفی بودن وقایع است که به طور غیرمنتظره‌ای به وقوع می‌پیوندند. برخی افراد بر این باورند که شانس می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا در موقعیت‌های دشوار موفق شوند. مثلاً ممکن است فردی در یک قرعه‌کشی برنده شود یا در یک مصاحبه شغلی به دلیل یک اتفاق ناخواسته، نظر کارفرما را جلب کند. این‌گونه مثال‌ها نشان می‌دهند که شانس می‌تواند نقش مهمی در زندگی ما ایفا کند.

 

 

اما آیا شانس تنها عامل موفقیت است؟ پاسخ به این سؤال منفی است. بسیاری از افراد موفق، علاوه بر شانس، تلاش، پشتکار و برنامه‌ریزی دقیق را نیز در کارنامه خود دارند. آن‌ها با سخت‌کوشی و اراده قوی توانسته‌اند بر موانع غلبه کنند و به اهداف خود دست یابند. بنابراین، شانس باید به عنوان یک عامل مکمل در نظر گرفته شود و نه عامل اصلی.

 

 

همچنین، شانس می‌تواند در جنبه‌های مختلف زندگی تأثیرگذار باشد. مثلاً در عشق، ممکن است دو نفر به طور تصادفی در یک مکان ملاقات کنند و این ملاقات سرآغاز یک رابطه عمیق باشد. در عوض، ممکن است دو نفر که برای هم مناسب هستند، هرگز یکدیگر را ملاقات نکنند. این موارد نشان‌دهنده تأثیر شانس بر روابط انسانی است.

 

 

از سوی دیگر، شانس می‌تواند به عنوان یک عامل منفی نیز عمل کند. برخی افراد ممکن است به دلیل شرایط نامساعد یا حوادث ناخواسته، دچار مشکلات جدی شوند. این نوع شانس می‌تواند زندگی آن‌ها را تحت تأثیر قرار دهد و باعث احساس ناامیدی و شکست شود.

(بیشتر…)

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه ها

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه ها

انشا طنز و غیر طنز درباره کمک به همسایه ها

انشا صفحه 55 کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم

 

انشا طنز کمک به همسایه ها

 

مقدمه : همین چند روز پیش بود که داشتم از خیابان رد می شدم که شمسی خانوم را دیدم با قدم هایی لاک پشتی و قامتی خمیده قصد طی کردن خیابانی را با چند کیلو گوجه فرنگی و پرتغال کرده بود . راستش را بخواهید ، از آخرین باری که به همسایه ای در اینجور مواقع کمک کرده بودم ، چندین سال می گذشت. زود خودم را به پیرزن رساندم و وسایل را از او گرفتم .

 

 

بدنه : در همان حال که داشتم به دعاهای خیر رایج شمسی خانوم گوش میکردم و از خیابان رد می شدم ، کیسه گوجه فرنگی پاره شد و عزیز دردانه های پیرزن در صدم ثانیه در کف خیابان دفع شدند. صدای خنده و قهقه بچه ها از یک طرف ، بوق ماشین ها از طرف دیگر و از همه شدید تر ، صدای فریاد شمسی خانوم ، خیلی کلافم کرده بود . فورا دویدم به طرف خانه مان تا از آن مهلکه نجات پیدا کنم . شنیده بودم که می گفتند سارق همیشه به محل وقوع جرم بر میگردد ولی تا آن لحظه هنوز درک نکرده بودم .

 

 

کلید خانه در وسط خیابان داشت برای خودش تفریح و خوشگذرانی می کرد.از دور شمسی خانوم را دیدم که دور و برش را پرکرده بود از همسایه ها و آشناها و خدا می داند که داشت چه داستان های افسانه ای را متولد می کرد . همین که چراغ قرمز شد ، سریع رفتم و کلیدم را برداشتم.

(بیشتر…)

انشا صفحه ۴۱ کتاب نگارش پایه نهم | یک نوشته به زبان عادی و ادبی

انشا صفحه 41 کتاب نگارش پایه نهم

انشا صفحه ۴۱ کتاب مهارت های نوشتاری کلاس نهم

یک نوشته به زبان عادی و ادبی بنویسید

 

موضوعی را به دلخواه انتخاب کنید یک بار به زبان عادی و بار دیگر به زبان ادبی آن را بنویسید

 

نوشته عادی درباره زمستان :

 

در فصل زمستان هستیم و هوا سرد است ؛ گروهی از جوانان مشغول ورزش برای گرم شدن هستند ، در طرف دیگر گروهی از کهنسالان و ریش سفید ها به خاطر سرمای نیمه ی زمستان لباسی ضخیم و گرم پوشیده اند .

 

 

در خانه ای ، دانش آموزی به خاطر تعطیلی مدارس خوشحال است ، در صورتیکه در خانه ای دیگر صاحب کاری به خاطر سرما مواد غذایی اش خراب و فاسد و کار و کاسبی اش بی رونق شده است.

 

 

در خانه ای مادری به خاطر سرماخوردگی فرزندش که حاصل از کمبود لباس گرم است ، گریه می کند و در خانه ی بزرگی در این منطقه ، فرزندی که پدر پولداری دارد از گرمای شومینه لذت می برد.

(بیشتر…)

بازنویسی حکایت صفحه ۳۴ کتاب مهارت های نوشتاری نهم

بازنویسی حکایت دزدی، پیراهنی را دزدید

بازنویسی حکایت روزی دزی پیراهنی را دزدید

انشا صفحه 34 کتاب نگارش پایه نهم

 

روزی روزگاری اسکندر به خانه ای که کسی در آن نبود و ساکنانش مدتی به مسافرت رفته بودند ، رفت و مخفیانه به داخل خانه وارد شد و علاوه بر طلا و جواهرات ، یک پیراهن زیبا و نفیس را برداشت که ظاهرا بسیار قیمتی بود .

 

 

سرمست و خوشحال به خانه برگشت و پیراهن را به پسرش احمد که کودکی امین و درست کار بود نشان داد و گفت : این را امروز از بازار خریدم . نظرت چیست؟

 

 

پسر جواب داد : بسیار زیباست پدر . ولی انگار برای من بزرگ است و برای شما نیز کوچک.اسکندر گفت : می دانم پسرم ، این پیراهن برای هیچ یک از ما مناسب نیست.باید فکری به حال آن بکنیم.

(بیشتر…)

انشا در مورد فیل و فنجان پایه نهم

انشا در مورد فیل و فنجان پایه نهم

انشا درباره فیل و فنجان 

انشا صفحه 21 کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم

 

انشا اول درباره فیل و فنجان

 

مقدمه : به احتمال زیاد همه می دانند که در نبرد بین فیل و فنجان ، فیل برنده خواهد شد ، آن هم نبردی که فقط در حد چند ثانیه با یک لگد فیل تمام خواهد شد!

 

 

بند : اما آیا تا به حال به این فکر کرده ایم که اصلا فنجان فرصت دفاع از خود ندارد و یا حتی اصلا نمی تواند حرکت کند ، یا فکر متفاوت دیگری که برنده را فنجان اعلام می کند آن هم از طریق درد ناشی از تکه های شکسته ی فنجان در پای فیل که مثالی مناسب برای این عبارت است که((اگر در آستانه ی باختن هستی ، نگذار حریفت بازی را ببرد !))

 

 

اگر فنجان ها متحد شوند چطور ، آن وقت دریای اتحاد فنجان ها ، ظلم فیل هارا خواهد شست ، حال اگر این افکار فلسفی را کنار بزنیم ، و فیل و فنجان را در معنای کوچک و بزرگ به کار ببریم باز هم می توانیم بفهمیم ، که این دو بدون یکدیگر وجود نخواهند داشت .

 

 

مثالی از تفاهم کوچک و بزرگ در رابطه های آجر ها با ساختمان ، سلول ها با بدن انسان ، شن و ماسه در سفالگری و یک نفر در مقایسه با جامعه و غیره می توان مشاهده کرد ، چه بسا فیل هایی که غذای خود را از درون فنجان می خورند !

(بیشتر…)