خانه » دسته‌بندی " پایه هفتم " (برگه 3)
نمایش مطالب :

پایه هفتم

           

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران کلاس هفتم

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران-2

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران

صفحه 36 کتاب مهارت های نوشتاری هفتم

 

حکایت زیر را بخوانید و به زبان ساده باز نویسی کنید

حکایت : { روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران به هوای گشت و تماشای صحرا و دشت ،بیرون رفتیم،چون درجایی خرم جای گرفتیم و سفره انداختیم،سگی از دور دید و خود را نزدیک ما رسانید،یکی از دوستان ،پاره سنگی برداشت و ان چنان که نان پیش سگ اندازند و پیش وی انداخت ،سگ سنگ را بوی کرد و بی توقف بازگشت.سگ را صدا کردند اما التفات نکرد.یکی از انان گفت :می دانید که این سگ چه گفت؟گفت:این بدبختان از بخیلی و گرسنگی سنگ می خورند.ازخوان و سفره ایشان چه توقع می توان داشت }

 

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران

بازنویسی : در یک روز جمعه، به همراه خانواده عمو و عمه ام به تفریح و گردش رفتیم.

فصل بهار بود و همه جا سرسبز و پر از گل ها و گیاهان زیبا و خوشبو بود.

در قسمتی از دشت، مزرعه هایی وجود داشت که در آنها کلم، بادمجان و سبزی کاشته شده بود.

زیر اندازها را زیر یک درخت نارون بزرگ پهن کردیم و نشستیم.

چند دقیقه بعد، ما بچه ها مشغول بازی شدیم. بعد از مدتی پدرم منقل کباب را آورد و دست به کار شد.

جوجه ها را کباب کرد و روی سفره گذاشت.

من و پسرعمویم که صبحانه نخورده بودیم، انگار از قحطی آمده بودیم، تندتند غذا میخوردیم.

مادرم با دست، سگی را که از دور به طرفمان می آمد به ما نشان داد.

سگ قهوه ای که پایش شکسته بود، لنگ لنگان به ما نزدیک و نزدیک تر می شد.

حتما بوی کباب را احساس کرده بود. پسرعمویم میلاد که حتی از استخوانها هم نمی گذشت، سنگی به طرف سگ پرتاب کرد.

سگ به طرف سنگ رفت و آن را بویید.

(بیشتر…)

           

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود صفحه 95 نگارش پایه هفتم

حکایت شخصی شتر گم کرد پایه هفتم

 بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود پایه هفتم

صفحه 95 نگارش پایه هفتم

 

حکایت زیر را به نثر ساده امروزی، بازنویسی کنید :

 

شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند، آن را به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد.

برای آنکه سوگند خود را نشکند؛ گربه ای در گردن شتر آویخت و بانگ زد:« که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم؟ اما هر دو را با هم میفروشم». |

شخصی آنجا بود، گفت:« این شتر ارزان بود؛ اگر این قلاده را در گردن نداشت».

( عبید زاکانی )

 

بازنویسی :

 

روزی مردی شتر خود را گم کرد و هرچه به دنبال شتر گشت، آن را پیدا نکرد.

قسم خورد که اگر شتر را پیدا کند، آن را به یک درم بفروشد. مدتی گذشت و شتر پیدا شد.

مرد که آن را پیدا کرده بود، از قسم خود پشیمان شد.

(بیشتر…)

           

انشا در مورد آسمان شب صفحه 52 کتاب نگارش پایه هفتم

انشا در مورد آسمان شب

انشا در مورد آسمان شب

صفحه 52 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

 

موضوع : آسمان شب

 

مقدمه : در این هیاهو و زندگی های پر مشغله و پر سروصدای انسان ها شهر به یکباره در تاریکی فرو میرود. در میان بدو بدو های هرروزه برای رسیدن به اولویت هایشان چنان شهر غرق سکوت میشود که صدای نفس هایت تنها صداییست که گوشت را پُر میکند…

 

بدنه : تمام دل های کوچک مارا روی هم بگذاری باز هم به بزرگی اش نمیرسد. نمیدانم چطور دلش طاقت می آورد و به چشمان این همه آدم دلتنگ زل میزند.! نمیدانم چطور میتواند این همه بغض در گلویشان را ببیند اما آب در دلش تکان نخورد.! چطور میتواند نبارد و به اندازه غصه های تمام آدم های شهر خالی نشود.؟

 

مانند پرده ایست که با لطافتی بر عمق پنجره های آسمان کشیده میشود. گویا که در روز برای تابیدن نور به جهانیان پرده هایش را کنار میزند و در شب پرده هارا کشیده و سیاهی مطلق سفره دل هارا تنگ میکند.
در شب وقتی به سقف آسمان خیره میشوی، به این سیاهی بی انتها، به این سیاهی ابدی و سرد گویا ستون های استوار دلت کم کم شروع به لرزش میکند. احساس میکنی که اگر دست به کار نشوی ممکن است تا چند ثانیه بعد زیر آوار چند ریشتری مانده باشی که بیرون آمدن از زیر آن غیر ممکن است و ناگهان همان زلزله چند هزار ریشتری با کوله باری از اشک و آه و حسرت و سیلی عظیم از چشم هایت فوران میکند. مگر این چشم ها چه گناهی دارند که باید روز و شب در جواب ندانم کاری هایمان ببارند.؟
آسمانی بیکران، پر از نور، پر از شوق، ستارگانی که هر کدام جفت در آسمان نقش بسته اند و هر انسان ستاره متعلق به خودش را دارد که تا هنگام مرگ در آسمان میدرخشد.
آسمانیست زیبا…ستارگانش بیشمار…ظلمتش بی انتها…بزرگی اش بی همتا…و آن بغض خفه کننده اش…

(بیشتر…)

           

انشا در مورد محل زندگی ما صفحه 52 کتاب نگارش پایه هفتم

انشا در مورد محل زندگی ما صفحه 52 نگارش پایه هفتم

انشا در مورد محل زندگی ما

انشا صفحه 52 کتاب نگارش کلاس هفتم

 

مقدمه : محل زندگی هر انسان میتواند نشانه های فردی آن انسان را نمایان کند .

که نسبت به شغل , مقدار سرمایه ,  یا محل کار فرد تغییر میکند

 

بدنه : محل زندگی ما در کشور ایران , استان خوزستان , شهرستان خرمشهر  است

و خانه ما تقریبا در وسط شهر قرار دارد .

و خوانواده های زیادی با قوم , آداب و رسوم متفاوتی زندگی میکنند .

از ترک و لر گرفته تا عرب و بلوچ و …

که هر کدام از آنها لحجه های خاص خود را دارند .

در محله ما خانه های بسیار قدیمی وجود دارد .

حیاط آن خانه ها در وسط  اتاق ها , آشپزخانه , پذیرای و حال قرار دارد .

یعنی اتاق ها و … دور تا دور حیاط را محاصره کرده اند . و زیرزمین هم زیر آنها وجود دارد .

ما همسایه های زیادی داریم , بچه های آن خوانواده ها اکثرا هم سن و سال های من هستند .

در کوچه ما  در کنار هر خانه ای تقریبا یک درخت و جود دارد .

که به کوچه سر سبزی زیبایی بخشیده است .

یک پارک در نزدیکی خانه ما وجود دارد که ما هر شب با دوستانمان به آنجا میرویم .

در آن پارک روز تولد امامان را جشن میگیرند .

یک نانوایی در سر کوچه ما وجود دارد .

که من هر روز صبح از آنجا نان میخرم و به خانه میبرم .

کنار نانوایی یک لبنیاتی و یک آرایشگاه وجود دارد

و سر نبش کوچه روبرویی ما یک فروشگاه بزرگ وجود دارد که در آنجا تقریبا همه چیز وجود دارد .

البته این هم یادم نرود در کنار سوپر مارکت یک ساندویچی هم وجود دارد

که هر جمعه با بچه ها به آنجا میرویم و ساندویچ میخریم

و آن را به پارک میبریم و در آن جا میخوریم .

چند روز پیش در حال فوتبال بازی در کوچه بودیم

که  ناگهان  یک زلزله آمد ما سریعا به جایی امن در یک میدانی که در اخر کوچه بود

و جایی امن به نظر میرسید رفتیم تا زلزله تمام شود .

خانه هایی که در اطراف محل زندگی ما بوده اند تقریبا کمی خسارت دیده اند

مانند ترک برداشتن دیوار ها و …  .

اما خداراشکر این زلزله در کل شهرمان خسارت جانی بر جای نذاشته بود  .

(بیشتر…)

           

انشا در مورد کلاغ صفحه 42 کتاب نگارش پایه هفتم

انشا در مورد کلاغ صفحه ۴۲

 

انشا در مورد کلاغ پایه هفتم

صفحه 42 کتاب نگارش پایه هفتم

 

مقدمه : کلاغ، پرنده ای از راسته سبک بال هاست که دارای قدی متوسط و پرهایی سیاه در قسمت سر و بال و دم و گردن است و ناحیه پشت و شکم دارای پرهای خاکستری مایل به سفید است.

 

بند : کلاغ تقریبا همه چیز خوار است و به همین دلیل پیدا کردن غذا برای او چندان اهمیتی ندارد و دغدغه او نیست. کلاغ ها از پرنده های کوچک، جوجه یا تخم پرندگان دیگر، میوه ها، دانه ها، کرم خاکی، قورباغه، موش، حلزون و مردار حیوانات تغذیه می کنند.

 

طوطی ها دارای بزرگترین مغز هستند ولی کلاغ ها از بیشترین هوش برخوردارند. آنها حافظه دقیقی درباره چهره انسان ها دارند و چهره های مهربان و خطرناک را تشخیص می دهند و چهره افرادی که برایشان خطر محسوب می شود، به مدت ۵ سال فراموش نخواهند کرد. باور مردم بر این است که کلاغ ها صد سال عمر می کنند، اما این باور اشتباه و از نظر علمی رد شده است. بعضی کلاغ ها ممکن است ۲۰ سال عمر کنند اما پیرترین کلاغ آمریکایی ۳۰ سال عمر کرده است.

(بیشتر…)