انشا در مورد صحنه ورود یک موش به خانه
انشا صفحه ۴۲ کتاب نگارش پایه هشتم
انشا اول درباره صحنه ورود یک موش به خانه
مقدمه : در های حیاط باز است تا ماشین وارد آن شود . همسایه رو برو ماشینش را جای بدی پارک کرده است . بنابرین پدرم مجبور است ماشین را به دفعات جلو و عقب کند . ناگهان یک موش بزرگ قهوه ای رنگ از جوی آب بیرون می پرد و وارد حیاط ما می شود .
بدنه : اول از همه ، صدای نازک و گوش خراش خواهرم در می آید که چندین بار جمله “موش رفت تو خونه” را تکرار می کند . پدر هم مشغول پارک ماشین است و ماردم پدرم را سرزنش می کند که پارک کردن ماشین چرا باید این همه طول بکشد . در این بین ؛ من مانده ام و به این فکر می کنم موش کجا قایم شده است.
با عصبانیت سر همه داد می زنم که بس کنید و بیایید موش را پیدا کنیم ولی انگار هیچ کس توجه نمی کند.خواهرم که پایش را داخل خانه نمی گذارد و تا وقتی که موش بیرون نیاید ، داخل نمی رود ولی پدرم هیچ اهمیتی به این موضوع نمی دهد و معتقد است موش خودش بیرون خواهد آمد.این بی خیالی و تنبلی پدر واقعا مرا عصبی می کند.می روم با مادرم حرف بزنم .
او هم مثل من در تلاش است جای موش را پیدا کند . از پایین حیاط شروع می کنیم و همه جا را بررسی می کنیم . خبری نیست . انگار آب شده است و داخل زمین رفته است . بعد از ده دقیقه ، دست از جستجوی موش می کشیم و به محض لحظه ای نشستن ، با صدای جیغ خواهرم شوکه می شویم و بلند می شویم .