خانه » ادمین (برگه 4)
نمایش مطالب نویسنده :

           

انشا درباره یک دست صدا ندارد کلاس هفتم

انشا در مورد یک دست صدا ندارد

انشا در مورد یک دست صدا ندارد پایه هفتم

انشا صفحه 45 کتاب نگارش پایه هفتم

 

مقدمه : یک دست صدا ندارد ! ، ضرب المثلی که همه تلاش می کردیم تا با بشکن زدن این قضیه را نقض کنیم ، ولی بی خبر از اینکه باز هم از دو انگشت استفاده کردیم و این کار با یک انگشت غیر ممکن بوده است !

 

 

بدنه : در کار های گروهی ، اگر هر عضو را به عنوان یک دست یا انگشت در نظر بگیریم ، این گروه هیچوقت صدایی نخواهد داشت ، اگر تک تک افراد به فکر منافع شخصی خود باشند ، بنابر این علاوه بر وجود یک گروه ، به وجود یک بارش فکری و ایده ی مهم نیز نیاز است.

 

 

گاهی اوقات موضوع برعکس می شود و یک دست هم صدا دارد ! ، گاهی خبر از موفقیت یک فرد به تنهایی زبانزد عام و خاص می شود و همه به خاطر اینکه آن فرد به شخص یا سازمان و گروهی وابسته نیست و مستقل است ، از او تقدیر می کنند ، پس چگونه این موفقیت بدست آمده است؟!

(بیشتر…)

           

انشا در مورد صدای زنگ آخر پایه هفتم

انشا در مورد صدای زنگ آخر پایه هفتم

انشا درباره صدای زنگ آخر پایه هفتم

انشا صفحه 73 کتاب نگارش پایه هفتم

 

مقدمه : هر ثانیه گویی صد ها دقیقه شده ! ، عقربه های ساعت حرکت نمی کنند! ، معلم خسته شده ، دانش آموزان بیشتر ! ، دست ها آخرین تلاش خود را برای استوار نگه داشتن خودکار و مداد انجام می دهند .

 

 

بدنه : صدایی امید بخش ، روح انگیز و دل نشین ، روح آدم را تازه می کند ، صدایی که گویی این جمله را بازگو می کند : (( توآزادی ! )) ، صدایی که مانند تفنگ آغاز مسابقه ی دو میدانی شلیک می شود و دانش آموزانی که به منزله ی شرکت کنندگان این مسابقه اند از روی پله ها پرواز می کنند !

 

 

صدایی که برای هر فرد معنای خاص خود را دارد ؛ صدایی که آقا یا خانم معلم را به خانواده ، استراحت و یا طراحی سوالات سخت فردای دانش آموزان می رساند ، صدایی که دانش آموز تنبل کلاس را به شیطنت راه مدرسه ، خوراکی و چرت ظهرش می رساند.

(بیشتر…)

           

انشا در مورد تصویر نویسی صفحه 23 نگارش پایه هشتم

انشا در مورد تصویر نویسی صفحه 23 پایه هفتم

انشا در مورد تصویر نویسی صفحه 23 نگارش پایه هشتم

انشا پایه هشتم صفحه 23

 

انشا در مورد تصویر نویسی صفحه 23 پایه هشتم . یکی از دو تصویر بالا را انتخاب کنید و درباره آن بنویسید .پس از اینکه نوشته تان را در کلاس خواندید , دوستان شما باید تشخیص دهند که انشای شما در مورد کدام تصویر میباشد .

 

 

انشا تصویر اول : فصل پاییز از راه رسیده ، از درب و پنجره ی جدید و مقاوم نصب شده ی یکی از روستاییان می توان فهمید که اهالی روستا برای سرمای پیش رو آماده اند.

 

درختان که رنگ سبز موهای آن ها کم کم به سوی سرخی یا زردی می روند ، خود را برای ریزش مو و خواب بلند زمستانی آماده می کنند ، کوه ها ، دامنه ها و مراتع نیز نگران سرما هستند و رنگ باخته اند.

 

حال وقت این است که اهالی این روستای زیبا از تابلوی طبیعی اتاق خود به نام پنجره به سوی نقاشی از بهترین چشم انداز ها که نقاش آن ها کسی جز خدواند نیست بنگرند!

 

اهالی روستا این را خوب می دادند که به جای ترس و حسرت خوردن درباره ی سرما و برگ ریزی درختان باید از تک تک لحظات پاییز درس زندگی بگیرند و با خوردن میوه های پاییزی کیف دنیا را برند!

 

بعضی از اهالی سقف خانه های کاه گلی خود را برای اندختن غذای حیوانات تمیز و آماده کرده اند تا جلوه ی زیبای دیگری ، هم به روستا و هم به چشمان گردشگران بیفزایند.

 

و چه زیبا و دلباز است ، دوری از دغدغه های شهری و خانه های متراکم و بدون حیاط ، در جایی که می توان تا افق دوید و در ذهن خود پرواز را مجسم کرد… !

(بیشتر…)

           

کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

انشا در مورد کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

انشا صفحه 46 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم

 

 

مقدمه : روزی روزگاری در شهر پرنده ها، کلاغی مغازه کفش فروشی داشت. یک روز صبح کبکی وارد مغازه شد و از کلاغ چند مدل کفش خواست تا آنها را امتحان کند.

 

 

بدنه : کبک هر کدام از کفش ها را می پوشید، طول مغازه را قدم میزد. کمی بعد، کلاغ متوجه ظرافت قدم برداشتن و خرامان راه رفتن او شد و آن قدر از راه رفتن کبک خوشش آمد که وقتی کبک کفش مورد نظرش را انتخاب کرد، کلی به او تخفیف داد.

 

 

از عصر همان روز، کلاغ شروع به تمرین کرد تا بتواند مثل کبک راه برود و در نظرش، راه رفتن خودش زشت و بدقواره جلوه می کرد. یک هفته کامل، صبح و شب جلوی آینه تمرین می کرد.

(بیشتر…)

           

بازنویسی حکایت مردکی را چشم درد خاست صفحه 36 کتاب نگارش پایه هشتم

بازنویسی حکایت مردکی را چشم درد خاست

بازنویسی حکایت صفحه 36

بازنویسی حکایت در مورد مردکی را چشم درد خاست

 

حکایت : مردکی را چشم درد خاست پیش بیطار (دام پزشک) رفت که دوا کن؛ بیطار از آنچه در چشم ستوران می کرد، در دیدۀ او کشید و کور شد. حکومت (شکایت) به داور بردند. گفت: «بر او هیچ تاوان نیست؛ اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی».

 


 

بازنویسی : آقای سلمانی بعد از اینکه شامش را خورد. تلفن همراهش را برداشت تا وقایع را بررسی کند. آنقدر از این صفحه به آن صفحه رفت که چشمانش قرمز شد و درد گرفت.

 

فکر کرد اگر بخوابد، خوب می شود. دستمالی روی چشمانش بست و دراز کشید اما درد خوب که نشد هیچ، بدتر هم شد. آقای سلمانی که خیلی آدم تنبلی بود، حوصله نداشت به یک بیمارستان برود.

 

برای همین به طبقه پایین رفت و از همسایه اش که دامپزشک بود، دارویی برای درمان دردش خواست. همسایه گفت: برادر من عزیز من , من پزشک حیواناتم، تو باید به چشم پزشک مراجعه کنی، آقای سلمانی همچنان اصرار کرد.

 

همسایه که خسته بود و آن روز چهار زایمان گاو انجام داده بود، رفت و قطره ای آورد و همین که آن را در چشم آقای سلمانی چکاند، یکدفعه

 

(بیشتر…)

           

انشا درباره طعم خورشت قورمه سبزی

انشا درباره طعم خورشت قورمه سبزی

انشا در مورد طعم خورشت قورمه سبزی

انشا صفحه 62 کتاب نگارش پایه هشتم

 

مقدمه : قورمه سبزی ، حتی اسم آن هم یاد آور طعم و عطر بی نظیر آن است ، این غذای ایرانی ، شامل تناسبی از طعم هاست و بقول جمله ای معروف و قابل لمس ، هیچ قورمه سبزی ای نمی تواند جایگزین قورمه سبزی مامان پز را باشد.

 

 

بدنه : در ابتدا گفتیم که طعم قورمه سبزی ، تناسبی از طعم ها و مزه هاست ، به نوعی طعم زیبای آن ، حاصل پیوند و اتحاد میان سبزی ها ، حبوبات ، گوشت و آب و غیره است.

 

 

اما نمی توان گفت هر قورمه سبزی ای خوشمزه است ! ، هر کاری در زندگی مانند پختن قورمه سبزی ، عشق می خواهد ، زیرا کاری که فقط برای رفع تکلیف باشد بیهوده است ، همانطور که در آشپزی اگر استعداد و شوق لازم نباشد ، غذا بی طعم خواهد بود .

(بیشتر…)

           

تصویر نویسی صفحه 23 نگارش پایه هفتم

تصویر نویسی صفحه 23 نگارش هفتم

تصویر نویسی صفحه 23 نگارش هفتم

صفحه 23 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

 

1 آنچه در تصویر زیر می بینید بنویسید  :

 

درب خانه ی با صفا و ساده ی خانواده ی خوشبخت بر روی هر میهمانی باز است ، اطراف باغچه ی زیبای آن ها خبری از دیوار های بلند سیمانی نیست و گچ خشک نشده ی روی دیوار خانه ی آن ها خبر از همکاری پدر و پسری برای زیباتر کردن محل زندگی می دهد .

 

 

هر دانه و گیاه در باغچه ی خانواده ی خوشبخت با عشق کاشته می شود که حاصل آن فرآورده هایی با طعم بهشتی است ، حتی دختر کوچک خانواده نیز می خواهد در این کار گروهی مشارکت کند و عرق جبین او خبر از تلاش و پشتکاری سخت برای آوردن آب از چشمه ی با طراوت محل زندگی آن ها می دهد.

 

 

این خانواده در مکان خیالی بسیاری از شهر نشینان عمر خود را سپری می کنند ، در هوایی پاک ، همسایه هایی مهربان ، سحر خیزی با صدای خروس ها و غذاهای دلچسب محلی!

 

 

باغچه بوسیله دیگر فرزندان در حال گسترش است تا به این زیبایی افزوده شود ، پنجره های خانه ی آن ها مانند تابلویی طبیعی چشم انداز کوهستان و زمین های کشاورزی سرسبزی را به رخ می کشد که نقاش آن ها خداست!

(بیشتر…)

           

انشا در مورد مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا صفحه 42 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم

انشا در مورد مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه کلاس هشتم

 

مقدمه : سلام اسم من تور دروازه است ، خوشحال می شوم در توصیف تجربه هایم مرا همراهی کنید ، دوستم در آن طرف زمین در دروازه ی حریف زیاد اهل حرف زدن نیست پس زیاد ذهنتان درگیر او نباشد !

 

 

بند : اوقات شادی و تفریح من زمانی شروع می شود که ورزشگاه محل زندگی ام پر از انسان هایی به نام طرفدار شود ، بعضی از آن ها آنقدر زودتر از بازی به ورزشگاه می آیند که فقط من و آقای چمن و آن ها می نشینیم و به هم زل می زنیم ، حال ورزشگاه پر شده است !

 

 

همه ی آماده ی شروع بازی می شوند ، داور وضعیت من را کنترل می کند تا مشکلی نداشته باشم ، راستش را بگویم در زمان این کار کمی قلقلکم می گیرد ! ، دوستانم خط دروازه و دوربین var ، آماده اند که سرنوشت بازی را رقم بزنند ، دروازه بان بوسه ای بر تیر دروازه می زند تا برای خودش و تیمش شانس بیاورد ، حال با گردش توپ بازی آغاز می شود .

(بیشتر…)

           

انشا در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا صفحه 20 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

 

انشا اول درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

 

مقدمه : اگر از یک نفر بپرسید ، دوست داری کدام روز از زندگی ات تکرار شود ، شاید در چند ثانیه اول نتواند هیچ چیزی بگوید.کمی فکر میکند کتاب زندگی اش را تند تند ورق می زند ، صفحات رنگی را می بیند و حالش خوب می شود ؛ بعضی وقت ها هم صفحات تیره رنگ را می بیند و افسوس می خورد.آری ، سول چالش برانگیزی است. اینکه می خواهیم روز های شاد را دوباره تجربه کنیم یا اینکه روز های تلخ و سخت؟!

 

 

بدنه : اگر از بچه ای این سوال را بپرسیم ، بی شک به یاد خوشحال ترین خاطرات عمر کوتاهش خواهد افتاد و بی اندازه ذوق خواهد کرد.یاد خنده ها ، بازی ها و شیطنت ها می افتد و هیچ لکه سیاهی را اگر هم باشد ، به یاد نمی آورد.برای همین است که بعضی وقت ها آدم بزرگ ها آرزو می کنن ای کاش بر می گشتیم به اون دوران.

 

 

وقتی از یه پدر خانواده این سوال رو می پرسی ، بعد از افسوس فراوان احتمالا می گوید : ای کاش آن روزی تکرار شود که همه پول هایم را در بانک گذاشتم ، به خیال سود 20% ! ای کاش آن روز دوباره تکرار شود و این ببار بروم و همه ریال هایم را به دلار ده هزار تومان تبدیل کنم . اگر این کار شدنی باشد ، حالا من میلیادر می شدم و مثل الان که در به در دارم دنبال کار می گردم تا بتونم از پس مخارج این گرونی در بیام نبودم.

(بیشتر…)

           

انشا درباره عینک پایه هفتم

انشا در مورد عینک پایه هفتم

انشا در مورد عینک کلاس هفتم

انشا در مورد عینک صفحه 42 کتاب نگارش پایه هفتم

 

مقدمه : عینک ، وسیله ای برای استفاده ی افراد کم بینا یا دارای اختلال در چشم ، ولی گاهی تمامی افراد چه تیز بین و چه تار بین نیازمند استفاده از عینک هستند !

 

 

بند : شاید بپرسید چرا و چه نوع عینکی !؟ ، عینک مخصوص افراد دوربین یا نزدیک بین ؟ ، فریمش باید گرد باشد یا مستطیلی؟ ، هیچکدام ، عینک هایی نامرئی ! ، عینک هایی از جنس دوری از زود قضاوت کردن ، بصیرت ، خوش بینی و آینده نگری و غیره .

 

 

عینک هایی به قیمت استفاده ی خوب از مغز ، عینک هایی که افراد اندیشمند و پرهیزگار کلکسیون دار آن ها هستند ، عینک هایی که دید شما را نسبت به دنیا و جامعه تغییر خواهند داد ، عینک هایی که به قول سهراب سپهری باعث می شود جوری دیگر ببینید !

 

 

یکی از این عینک ها باعث دوربینی بدی های مردم و نزدیک بینی خوبی های آن ها و باعث ایجاد پیوند دوستی قوی تر می شود ، دیگری باعث عاقبت به خیری بوسیله ی دور اندیشی و آینده نگری می شود و بی شک هرکدام از این عینک ها به ارزش باطنی انسان خواهند افزود .

(بیشتر…)