انشا در مورد داخل یک اتوبوس شلوغ را تصور کنید
انشا صفحه 24 کتاب نگارش پایه نهم
انشا اول درباره داخل یک اتوبوس شلوغ را تصور کنید
مقدمه : عبارت اتوبوس شلوغ برای اغلب ما یاد آور اتوبوس های درون شهری در کلان شهر هایی مانند تهران یا تبریز ملقب به بی آر تی است ، علاوه بر آن ، این اتوبوس ها نماد تبدیل یک شهر به کلانشهر نیز هستند .
بدنه : امروزه استفاده ی مردم از مترو بیشتر از اتوبوس شده است ، اما با کمی توجه می توان فهمید که این دو وسیله به غیر از سرعت و چیزهای ظاهری چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند.
ازدحام و فضای تنگ سرنشینان ، بوی بد برخی مسافران که از نقاط مختلف بدنشان ساطع می شود ، فضای گرم و شرجی سرنشینان عقب اتوبوس و نگاه های ترحم آمیز پدر بزرگ یا مادر بزرگی که به خاطر پر بودن تمامی صندلی ها به شما دوخته شده ، از عواملی است که باعث می شود سفر کوتاه درونشهری شما تبدیل به سفری جهنمی و طولانی شود.
اگر از فضای نفرت انگیز اتوبوس شلوغ که بگذریم ، و به عنوان مسافر این اتوبوس به اطراف خود با دقت نگاه کنیم ، می توانیم تجارب زیادی کسب کنیم ، به عنوان مثال ، از مادری خسته که بعد از یک روز سخت کاری ، کار های خانه نیز در انتظار اوست و فرزندی که دست او را گرفته و به فکر کمک به اوست.
از مرد جوانی که برای فرار از مشکلات روزمره ی خود ، مشغول گوش دادن به موسیقی با صدای بلند است ، از زن جوانی که پس از مسافرتی طولانی در حال دادن این خبر خوش به پدرش است که به شهرشان برگشته ، از سربازی که مجبور است حساب هر ثانیه را بخاطر مرخصی کوتاهی که گرفته است بکند ، از راننده ، از پیرمرد و ازپیرزن و غیره.
نتیجه : حال به این فکر کنید ، که این اتوبوس تصادف کند ، ذهنیت تمامی این افراد که چند ثانیه پیش درباره ی پول و مشکلات و آرزوهای مختلف بود تغییر پیدا خواهد کرد ، تغییر به افکاری یکسان ، افکاری به نام های سلامتی و شکرگزاری در همه حالات حتی در حالت های بد زیرا این درس را یادگرفتند که هر حالت بدی می تواند بدتر شود و یا برعکس ، هر حالت خوبی می تواند بهتر شود!
انشا در مورد داخل یک اتوبوس شلوغ را تصور کنید و تصویر ذهنی خود را بنویسید 👇
اتوبوس شلوغ ، کوچک شده ی دنیای ما ! ، چه مثال عینی و قابل درکی است برای کسانی که اندیشه می کنند و میخواهند چرخه ی زندگی را در یک نگاه درک کنند .
راننده ای که بدون توجه به پشت سر ، در جای گرم و نرم خود برروی صندلی سرنوشت ملت نشسته و در پیچ های روزگار ، فرمان سیاست را می گرداند ، فکر نکنید رانندگی این اتوبوس کار ساده ای است ، یک پیچ اشتباه نه تنها می تواند دست شما را از فرمان کوتاه کند ! ، بلکه می تواند شما را از اتوبوس جهان بیرون انداخته و منزوی کند ؛ چه جوانانی که بقل دست و در پشت سر راننده در انتظار اند تا نوبت کار آنها فرا رسد و پیوسته چای لیاقت را در لیوان اثبات ریخته و به راننده می دهند بلکه بتوانند پشت آن فرمان بنشینند .
از ناحیه ی اول بگذریم ، برسیم به کودکانی که در صندلی های ابتدایی اتوبوس نشسته و حتی جرئت نگاه کردن به آخر اتوبوس دنیا را ندارند ، اصلا چرا باید به آنجا نگاه کنند ؟ نگاه آنها باید همیشه به سمت پیشرانه ی اتوبوس جهان باشد تا وقتی بزرگ شدند بتوانند در آخر عمر به راحتی سفر کنند !
میانه ، شلوغ ترین ناحیه ی اتوبوس است ، چه میانسالانی که برعکس دنیا جای خودرا به جوانان داده و یک صندلی به عقب می روند ، چه دزدانی که در جیب درایت و ثروت دیگران ریشه می دوانند و از شلوغی اتوبوس سوء استفاده می کنند ، چه انسانهایی که بدون توجه به اتوبوس مادی ، سر خود را از پنجره ی ایمان بیرون برده و بادی عارفانه و برخاسته از عبودیت به صورت آنها می خورد !
چه قهرمانانی که در آن شلوغی به فکر نجات جان و مال مردم از زمین خوردن آنان به کف اتوبوس که با جهالت و فریب پوشیده شده است هستند و … .
در پایان می رسیم به باتجربگان ، کهنسالان و گاهی حسرت داران اتوبوس مان ، کسانیکه چرخه ی زندگی خود را با چشم خاطرات می بینند و بعضی از آنها هر روز آرزو می کنند که : ای کاش بلیط این اتوبوس را تازه گرفته و برروی ردیف اول صندلی ها نشسته باشند ، البته مقصد این اتوبوس و اتوبوس های بعدی فقط یک ایستگاه است ! ، ایستگاهی به نام معاد که همه باید پیاده شوند حتی کسانیکه … .
از موضوع اصلی که شلوغی اتوبوس بود دور شدن اما نوع نوشتار خوب بود