انشا در مورد گذر رودخانه
انشا صفحه 21 کتاب نگارش پایه نهم
انشا اول درمورد گذر رودخانه
مقدمه : با شروع فصل بهار ، طبیعت جانی دوباره می گیرد . درخت ها بار دیگر سرسبز می شوند ، دشت ها پر از چمن زار و علفزار ها می شوند ، حیوانات از خواب زمستانی بر میخیزند و رودخانه ها با آب شدن برف ها بار دیگر پر آب و خروشان می شوند و صدای شرشر آب ، بار دیگر فضاهای خالی را پر می کند .
بدنه : وقتی رودخانه ای گل آلود است ، یعنی اینکه خسته است.حمل هزاران ذره کوچک خاک و سنگ و گل و لای از آن ها انرژی زیادی می گیرد ولی همین انرژی باعث می شود که دشت های حاصل خیز آبرفتی ایجاد شوند.رودخانه ها مظهر فداکاری هستند ، آن ها با تحمل این بار سنگین ، از زیبایی های خود می گذرند تا به دشت ها و زمین های فقیر ، کمک کنند و آن ها را زیبا کنند.چه قدر زیباست تماشای کمک کردن عناصر طبیعت به یکدیگر .
رودخانه ، با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند ، پیروز می شود ، شکست می خورد ، موفق می شود ، دل شکسته می شود . همین هاست که رودخانه را رودخانه کرده است. سنگ های ریز و درشت تجربه هایی هستند که رودخانه طی سالیان سال ها بدست آورده . بعضی از آن ها به قدری ارزشمند هستند که صدای رودخانه ها را چندین برابر زیبا می کنند ، با وجود اینکه او را به دشواری و سختی می کشاند .
رودخانه ها هیچ وقت به دنبال خودنمایی نیستند . اگر به غیر از این بود ، هیچ وقت به دریا یا دریاچه ای متصل نمی شدند . به منبع اصلی وصل بودن ، هدف اصلی رودخانه هاست . زمانی که مردم به رودخانه نگاه می کنند و لذت می برند ، رودخانه هم به خودشان افتخار می کنند ولی آن های می دانند که این حس خوب دوام زیادی نمی آورد و همیشگی نیست . به همین خاطر هست که می خواهند هر چه سریع تر خودشان را به کمال و تکامل برسانند.
نتیجه : با نگاه به تنها یک عنصر این طبیعت بی کران ، می توان بسیاری از قوانین طبیعت را که خداوند برای کائنات تعیین کرده است را درک کرد. حال این به خود ما انسان ها بستگی دارد که متوجه این قوانین و معارف بشویم.همان طور که سعدی می فرماید :
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
انشا دوم درباره گذر رودخانه
مقدمه : بگذارید این دفعه با شما رو راست باشم . تا این لحظه که دارم این انشا را می نویسم ، فقط به زیبایی های رودخانه فکر می کردم . به جریان روان آب زلال ، به صدای شر شر آب و صدهای زیبایی دیگر . ولی حالا می توانم روی دیگر رودخانه را هم ببینم . تصویری که خیلی کم به آن فکر میکنیم در صورتی که نباید نسبت به آن بی توجهی کنیم .
بدنه : وقتی جریان رودخانه در فصل بهار را در ذهن ام تصور می کنم ، افراد دیکتاتور تاریخ از جلوی چشم من عبور می کنند . این افراد درست مثل جریان رودخانه پر از قدرت بودند و هیچ چیز جلودارشان نبود . نه سنگ ، نه تنه درخت ، هیچ چیز هیچ چیز جلودارشان نیست . صدای شر شر شان هم لرزه به جان دیگران می اندازد . ملت بیچاره هم ناچارا با او کنار می آیند و بی سرو صدا به زندگی شان ادامه می دهند . اگر کسی بخواهد بر خلاف او عمل کند ، عاقبت خسته می شود و می میرد و لازم به کشتن یا مجازات او نیست. عجب استبدادی !
این افراد خودشان را به همراه ملتشان به سمت منجلابی در تاریخ هدایت می کنند که خودشان نمی دانند. ولی بعضی ماهی می دانند. سر و صدا برپا می کنند . مردم را از خطر آینده باخبر می کنند و آن ها را دعوت به مقاومت و مقابله می کنند ولی بعضی ها می ترسند؛ می ترسند کشته شوند و یا تا آخر عمر در شکنجه و عذاب در زندان بپوسند.به جز یکی دو تن ، کس دیگری به آن ماهی های شجاع نمی پیوندد.بعضی از مردم می گویند ما تا تابستان صبر می کنیم تا قدرت حکومت کم شود .آن وقت مقابله می کنیم. حرفی که می زنند درست است ولی از کجا معلوم این حکومت تا پایان بهار شما را به منجلاب نمی برد؟
وقتی به رودخانه نگاه می کنیم ، همیشه شاهد درگیری و دعوا هستیم ، بین جریان آب و سنگ های بزرگ.جنگی که هیچ وقت تمام نمی شود و همین باعث می شود که ما از تماشای رودخانه لذت ببریم . مشابه همان حسی که مردم روم باستان هنگام تماشای جنگ گلادیاتور ها در کولوسئوم شهر رم ایتالیا داشتند. حقیقت تلخ است ؛ همه ما انسان ها عاشق جنگ و درگیری هستیم و از تماشای آن لذت می بریم . چه بگوییم نه چه بله.
نتیجه : امروز یاد گرفتم که هیچ وقت غرق در زیبایی ها نباشم . بلکه باید چشمانم را باز کنم تا زیبایی ها را در کنار زشتی ها و ناملایمات ببینم. اینکه زیبایی همیشه به معنی خوب بودن نیست و زشت بودن هم همواره بد بودن نیست .
انشا سوم درباره گذر رودخانه
مقدمه : باران یکی از هزاران نعمت بی شمار خداوند است . آبی که از آسمان بر زمین نازل می شود و علاوه بر اینکه موجب طراوت و سرسبزی طبیعت می شود ، با تشکیل رودخانه ها و سفره های زیرزمینی آب آشامیدنی موجودات زنده را فراهم می کند. علاوه بر همه این فواید ، زیبایی که در رودخانه احساس می شود ، با چیز دیگری قابل مقایسه نیست.
بدنه : وقتی که به رودخانه نگاه می کنم ، ماهی های ریز و درشت و زیبایی را می بینم که درون آب رودخانه کنار یکدیگر زندگی میکنند . انگار باید محبت و مهربانی را از رودخانه یاد بگیریم؛چرا که انواع ماهی ها رو درون آغوش خود گرفته استو چونان سپری فولادین از ماهی در برابر خطرات محافظت میکند .
یکبار دیگر و اینبار با دقت بیشتری به رودخانه می نگرم ؛ سنگ های ریز و درشتی را می بینم که بر سر جریان آب رودخانه قرار گرفته اند . انگار باید مسائل جدیدی را از آب رودخانه یاد بگیریم . اینکه مانند جریان آب از مشکلات فراوان زندگی که مانند سنگ های ریز و درشت در مسیر ما قرار دارند ، عبور کنیم تا به هدفمان برسیم ؛ اینکه نباید تسلیم شویم و در برابر مشکلات زانو بزنیم .
هرچقدر به رودخانه نگاه می کنم ، بازهم سیر نمیشوم ؛ چرا که نکات بسیار زیادی در جریان آب رودخانه وجود دارد که مرا غرق در خود کرده است . آب رودخانه گذر عمر را به من یادآوری می کند و با زبان بی زبانی به من می گوید که زندگی و عمر هم مانند جریان آب رودخانه خیلی سریغ می گذرند، آنقدر سریع که حتی متوجه نمی شویم که کی شروع شده و کی تمام شده است :
“ از صدای گذر آب چنان می فهمم تندتر از آب روان ,
عمر گران می گذرد “
نتیجه : زندگی نیز همانند جریان آب رودخانه است.اگر هنگام نگاه کردن به رودخانه به گل آلود بودن و مزاحمت جلبک ها و مگس ها و قرباغه ها توجه کنیم ،حس تنفر و دل زدگی به ما دست می دهد و بالعکس ، اگر به صدای زیبای آب و سنگ های ریز و درشت توجه کینم ، لذت و سرور سرتاسر ما را فرا می گیرد.داستان زندگی نیز همین طور است.بنابرین ،برای لذت بردن از زندگی نگرشمان را تغییر دهیم :
“ چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
چتر ها را باید بست
زیر باران باید رفت “
انشا چهارم در مورد گذر رودخانه
مقدمه : قلم را در دست میگیرم از زبان یک رودخانه انشا مینویسم ، من یک رودخانه هستم …
من یک رودخانه هستم میخواهید در مورد من بدانید ؟ من برای شما از خودم سخن خواهم گفت تا با من بیشتر آشنا شوید
بدنه : من زلالم چرا که همه وجودم از قطرات آبی تشکیل شده که به زلال بودن شهرت دارد . انقدر زلال که در روزهایی که آرام هستم میتوانید عکس خود را در آینه آب زلال من ببینید .
سخت کوشم و هرگز وقتی سنگ ها و درختان و موانع در سر راهم قرار میگیرند دست از تلاش و پیش روی برنمیدارم و به مسیرم ادامه میدهم .
من بخشنده ام چرا که در مسیرم همه چیز را سیراب میکنم درختان گل ها گیاهان حیوانات انسان ها و همه موجودات زنده از کنار من تشنه نمیروند و سیراب میشوند.
من عاشق کار و حرکت هستم چرا که میدانم اگر یک جا بمانم و دست از رفتن بردارم به یک مرداب تبدیل خواهم شد.
من عاشق سفرم ، سفرم را از ابرها آغاز میکنم روی زمین جریان میابم از شهر ها و روستا ها عبور میکنم ، کوه ها و دشت ها را پشت سر میگذارم تا به دریا برسم و در آنجا آرام بگیرم .
من مهربانم و چون مادری مهربان انواع ماهی ها و جلبک ها و خزه ها را در درون خودم پرورش میدهم و از آنها نگه داری میکنم.
من قوی و خروشانم و هرگز از تخته سنگی که در مقابل حرکت و سفر من بایستد نمیترسم و آن را کنار میزنم یا از روی آن عبور میکنم و به سفرم ادامه میدهم.
من پر برکت و پر روزی هستم ، باغ ها و مزارع را آباد میکنم مردم و حیوانات و دام را سیراب می نمایم به همین خاطر است که بیشتر شهر ها و روستا ها در کنار جایی که من عبور میکنم تشکیل میشوند.
من پاکم و هر آلودگی و کثیفی را پاک میکنم ، به همین خاطر است که خداوند در قرآن می فرماید “و از آسمان آبی پاک و پاک کننده نازل کردیم.”
و اما بیش از هر چیز من تنها یکی از مخلوقات خداوند بلند مرتبه هستم ، خدایی که کوه ها و دشت ها و آسمان و ها و دریا ها و هر آنچه در آسمان ها و زمین است را آفرید .
نتیجه گیری : آری دوستان عزیزم ! من را خدای سبحان خلق کرده است .
پس اگر روزی به کنار من آمدی و عاشق پاکی و زلالی و صدای خروشان من شدی
خدای یکتا را به خاطر این همه آفریده زیبا شکر کن .
انشا پنجم صفحه ۲۱ نگارش نهم
مقدمه : زیبایی های دنیایعنی اسمان ابی و دریای بی کران و جنگل پوشیده از برگ و کوه های استوار و رودخانه ی جاری و گذر روخانه…
بدنه : گذررودخانه مانند گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد باخودباشد باخود می برد و تنها نشانه هایی از خود به جا می گذارد.گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمی مانند و می گذرد.
درمسیر خانه تامدرسه ما یک رودخانه ی پرخروش و پر اب است که به واسطه ی یک پل دو سر ان به همدیگر وصل می شود.
این بار که می خواستم از رودخانه گذر کنم بیشتر از قبل به فضای اطرافم توجه کردم .
به درختان بلنداطراف رودخانه ، به خورشیدتابان منعکس شده بر روی اب ، به ان نزدیک تر می شوم ، به اب رودخانه دست می زنم و از خنکا و تازگی اب حس خوبی به من دست می دهد.
به ماهی های ریز داخل رودخانه نگاه می کنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش می باشند و ماهرانه در رودخانه ازاین سو به ان سو می روند . به سنگهای داخل رودخانه که در اثر گذر اب هر کدام به شکلی خاص صیغل داده شده و هرکدام رمگ و زیبایی خاصی دارند و من بارها شده است که سنگ های رنگارنگ ان را جمع کرده ام و با خود به خانه آورده ام .
لاک پشت ها و اردک و غاز در گوشه ایی دیگر در رودخانه در حال اب بازی و اب تنی می باشند.من همیشه عاشق صدای اب در حال گذر رودخانه بوده ام و همیشه حس ارامش به من دست داده است و دوست دارم ساعت ها در گوشهاش بشینم و گذر رودخانه را تماشاکنم.
نتیجه گیری : گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی درحال گذراست و ما بایددر این مسیر ان ،خود را همراه کنیم و پابه پای ان جریان پیداکنیم تا از مسیر و گذر زندگی جانمانیم.
انشا ششم نگارش نهم صفحه ۲۱ گذر رودخانه
خورشید تازه سلام کرده است که روانه طبیعت میشویم. میشنوی؟ صدایی گوشنواز شنیده میشود. جلوتر که میرویم صدا بلندتر و واضحتر میشود. یا کدام یک از آلات موسیقی میتوانست چنین نوای گوش نوازی را ایجاد کند؟ پروردگارا این نعمت گرانبهایت را از ما نگیر و برای همیشه آن را جاری و روان نگه دار. این نغمه آب است، سرود طراوت، پاکی، لطافت، آرامش است و آب چشمه از دل کوه میجوشد و به سختی سنگهای ریز و درشت را کنار میزند و روشنی را که میبیند روی زمین سینه پهن میکند گویا سفرهای در میان دشت است.
قطرات آب که به هم پیوسته و دست به دست هم دادهاند از میان کوها و دل تپهها میآیند تا اینجا به شادی آواز بخوانند و خبر سلامتی آنها را به جنگل و درختان حاشیه رود میرساند.
گاهی نسیمی میوزد و دست نوازشگرش خنکی دلچسبی را روانه گونههایمان میکند. برای ما که در شهر زندگی میکنیم، رودخانه یادآور شادی، تفریح و هوای پاک است. راستی این همه آب که در گذر رودخانه هستند، به کجا میروند؟
مردم روستاها و آبادیها و شهرهای کنار رود برای آبیاری مزارع درختان میوه از رود آب برمیدارند. کمی پایینتر سدی بزرگ ساختهاند و از حرکت و گردش آب، برق و روشنایی میگیرند تا چرخ صنایع بگردد.
آبها بعد از سفری طولانی و عبور از کوها و جنگلها و دشتهای فراخ،دست خود را به هم میدهند و رودخانههای زیبا دریای مواج را در آغوش میکشد، چونان فرزندی که مادر خود را در آغوش میکشد و در آغوش مادرش پنهان میشود.
آبی که در رودخانه جاریست هنگام پیمودن مسیر طولانی در اطراف خود به حیوانات، گیاهان و انسانها حیات و زندگی شادی میبخشد و سرانجام در ساحل دریا به خوابی آرام فرو میرود و دیگر شب است و هنگام خواب، اما رود همچنان به گذر خود ادامه میدهد.
انشا هفتم در مورد گذر رودخانه پایه نهم
مقدمه : طبیعت جای زیبایی است و آسمان و جنگل و دریا و زیبایی های آن بر کسی پوشیده نیست. رود جاری است لحظه ها جاری هستند و زندگی در گذر است و هر لحظه را باید زندگی کرد.
بدنه : گذر رودخانه مانند گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد باخودباشد باخود می برد و تنها نشانه هایی از خود به جا می گذارد.گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمی مانند و می گذرد.
درمسیر خانه تامدرسه ما یک رودخانه ی پرخروش و پر اب است که به واسطه ی یک پل دو سر ان به همدیگر وصل می شود.این بار که می خواستم از رودخانه گذر کنم بیشتراز قبل به فضای اطرافم توجه کردم . به درختان بلنداطراف رودخانه،به خورشیدتابان منعکس شده بر روی اب ،به ان نزدیک تر می شوم ،به اب رودخانه دست می زنم و از خنکا و تازگی اب حس خوبی به من دست می دهد.
به ماهی های ریز داخل رودخانه نگاه می کنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش می باشند و ماهرانه در رودخانه ازاین سو به ان سو می روند.به سنگهای داخل رودخانه که در اثر گذر اب هر کدام به شکلی خاص صیغل داده شده و هرکدام رمگ و زیبایی خاصی دارند ومن بارها شده است که سنگ های رنگارنگ ان را جمع کرده ام وباخود به خانه رده ام.لاک پشت ها و اردک و غاز در گوشه ایی دیگر در رودخانهدر حال اب بازی و اب تنی می باشند.من همیشه عاشق صدای اب در حال گذر رودخانه بوده ام و همیشه حس ارامش به من دست داده است و دوست دارم ساعت ها در گوشهاش بشینم و گذر رودخانه را تماشاکنم.
نتیجه گیری : گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی درحال گذر است و ما باید در این مسیر ان، خود را همراه کنیم و پابه پای ان جریان پیداکنیم تا از مسیر و گذر زندگی جانمانیم.
انشا هشتم درباره گذر رودخانه انشا نهم
مقدمه : به نام پروردگار مهربان که زیباست و زیبایی ها را دوست دارد.. انشای خود را در مورد رودخانه ای خلقت زیبای خداوند آغاز میکنم.
رودخانه!چه نام زیبایی!
بدنه : نامی که با شنیدنش زلالیت و پاکی در ذهنمان تداعی میشود و با خود آرامشی مثال زدنی را برایمان به ارمغان می آورد.
رودخانه با صدای دلنشین شر شر خود از دل دشتی سبز عبور میکند؛ دشتی که سبزی اش چشم را خیره میکند و مانند نگینی در زمین میدرخشد. رودخانه آن قدر پاک و زلال است که سنگ های ریز و درشت غلتان درون آن به آسانی دیده میشوند.
در کنار رودخانه زنبق های زرد رنگ رشد کرده اند که خود را به دل زلال رودخانه سپرده اند و با هر تکان رود به رقصی موزون در می آیند. گل های بنفشه و نسترن در اطراف این رود فراوان اند، که با دستان پر مهر و سخاوتمند رودخانه از تشنگی نجات میابند و سیراب میگردند.
رودخانه در مسیر خود با پیشکش کردن بخشی از وجودش به حیوانات و گیاهان بی رمق آنها را پر انرژی و شاداب میسازد.
رودخانه گاهی آهسته و بی رمق در حرکت است و گاهی آنچنان تند و باشتاب حرکت میکند که گویی مادری از وجود تهدید و خطری برای فرزندش آگاه شده و میخواهد هر چه سریع تر سنگ های مزاحم را کنار بزند و خود را به فرزند دلبندش برساند تا از آن محافظت کند.
نتیجه گیری : کاش ما هم سخاوت رودخانه را داشتیم تا همهٔ موجودات اطرافمان را از عشق،مهر و محبت سیراب کنیم؛کاش ایثار و فداکاری و از خود گذشتگی را را بلد بودیم تا مانند رودخانه برای کمک به دیگران از وجودمان بگذریم .گذر عمر ما مانند گذر رودخانه است ،خیلی سریع تر از آنچه تصور کنیم سپری میشود ؛سعی کنیم در مدت محدود زندگی مان مهربان باشیم و مهربانه به جهان عشق بورزیم.
انشا نهم صفحه ۲۱ نگارش نهم
مقدمه : در گذشته میگفتند هر جا آب هست آبادانی هم هست ، زندگی هم هست ، شادابی و حیات هم هست و چه راست میگفتند قدیمی ها … بیایید در سفر یک رودخانه در مسیر طول و درازش با تک تک قطرات آب همراه باشیم .
بدنه : صدای گوش نوازی شنیده می شود جلوتر که می رویم صدا بلندتر و واضع تر می شود این نغمه آب است،سرود طراوت،پاکی،لطافت و آرامش است.
آب چشمه از دل کوه می جوشد و به سختی سنگ های ریز و درشت را کنار می زند و روشنی را که میبیند روی زمین سینه پهن می کند گویا سفری درشت است.
قطرات آب که به هم پیوسته و دست به دست هم داده اند از میان کوها و دل تپه ها می آید و خبر سلامتی آن ها را به جنگل و درختان حاشیه ی رود می رساند.
گاهی نسیمی می وزد و دست نوازشگرش خنکی دلچسبی را روزانه ی گونه هایمان می کند.برای ما که در شهر زندگی می کنیم،رودخانه ی یاد آور شادی،تفریح،هوای پاک است راستی این همه اب کجا می روند؟
مردم روستاها و آبادی ها و شهرهای کنار رود برای آبیاری مزارع درختان میوه از رود آب بر می دارند کمی پایین تر سدی بزرگ ساخته اند واز حرکت و گردش آب،برق و روشنایی می گیرند تا چرخ صنایع بگردد.
آب ها بعد از سفری طولانی و عبور از کوها و جنگل ها و دشت های فراخ،دست خود را به هم می دهند و رودخانه های زیبا دریای مواج را در آغوش می کشد،چونان فرزندی که مادر خود را در آغوش می کشد. آبی که در رودخانه جاریست هنگام پیمودن مسیر طولانی در اطراف خود به حیوانات،گیاهان و انسان ها حیات و زندگی شادی می بخشد و سرانجام در ساحل دریا به خوابی آرام فرو می رود و دیگر شب است و هنگام خواب.
نتیجه گیری : جهان اطراف ما با همه بی نظمی هایش با یک نظم شگفت انگیز اداره میشود ، گویی دستی جادویی هر قطره آب هر تابش نور هر توده هوا و هر موجود زنده ای را به سمت هدفی هدایت میکند و گذری پر ماجرای رودخانه از این همه مسیر نشانه ای از هدایت دست جادویی خداوند است .
منبع : سون اسکول
تمامی انشا های صفحه 21
( گذر رودخانه , آدم فضایی , اذان , شانس , فیل و فنجان )
انشا درباره گذر رودخانه صفحه ۲۱
انشا در مورد درمورد درباره گذر رودخانه گذر رود خانه صفحه 21 ۲۱ کتاب نگارش مهارت های نوشتاری پایه کلاس نهم
عالی بود
روان است ولی کمی ساده و کوتاه….
“دنیا مملو از آدم های تنها، ناکام، عصبانی و ناخشنودی است که نمی توانند به هیچ آدم خشنود و شادمانی نزدیک و با او صمیمی شوند.
عمده ترین مهارت های اجتماعی آنان نیز شکایت، سرزنش و انتقاد است که به سختی می توان با چنین مهارت هایی با دیگران کنار آمد”
کتاب تئوری انتخاب
ویلیام گلسر
عالی بود ساده و روان😊😊😊🌿
واقعا زیبا و قابل ستایش هست قلمتون.امیدوارم شاهد پیشرفت روز افزون خودتون باشین💙
خیلی خوب بود ممنونم
Not bad😎🤘
عالی بود
عالی بود 💜💜
انشای دوم رو خییلی دوست داشتم اگه میتونستم ازش رو نویسی میکردم ولی اینجوری استعداد خودم دست نخورده میمونه ولی میخوام از ایدش استفاده کنم
عالی بود دمتون گرم معلمم بهم گف به خاطر این ذهن خلاقت بهت ۲۰ میدم و یک مثبت هم میگیری . ولی نمی دونست که ایده شما بوده 😂😂😎😎
واقعا سایتتون خوبه
شما جوری مقدمع انشا رو میگین که دیگه ما بقیشو خود آدم ب صورت بسیار عالی بنویسه
هنوز نخوندم ولی فک کنم خوبه
خیلی عالییییییییی بود
بسیار عالی
بسیار عالی روان و زیبا
❤️🥰😍🤩🥰❤️
وای عجب انشا هایی ولی ما توی کلاسمون یه همکلاسی داریم هر وقت میرم پای تخته انشا میخونم میفهمه از اینترنت اوردم و منو لو میده ولی معلممون نفهمه نمیفهمه یه بار ازم پرسید انشات قشنگ بود از کجا اودری گفتم از داداشم کمک گرفتم و گفت عجب داداش با هوشی داری نفهمید از داداش گوگل کمک گرفتم و این گوگله که با هوشه البته من اصلا به معلممون دروغ نگفتم من گفتم از داداشم کمک گرفتم اگه میگفت داداشت کیه میگفتم داداش گوگل و من اصلا دروغ نگفتم 😂😂😂😂😂😂😂😂😁😁😁😁😅🤓🤓🤓🤓🤓🤓