خانه » انشا پایه هفتم » انشا در مورد محل زندگی ما پایه هفتم

انشا در مورد محل زندگی ما پایه هفتم

انشا در مورد محل زندگی ما صفحه 52 نگارش پایه هفتم

انشا در مورد محل زندگی ما

انشا صفحه 52 کتاب نگارش کلاس هفتم

 

مقدمه : محل زندگی هر انسان میتواند نشانه های فردی آن انسان را نمایان کند .

که نسبت به شغل , مقدار سرمایه ,  یا محل کار فرد تغییر میکند

 

بدنه : محل زندگی ما در کشور ایران , استان خوزستان , شهرستان خرمشهر  است

و خانه ما تقریبا در وسط شهر قرار دارد .

و خوانواده های زیادی با قوم , آداب و رسوم متفاوتی زندگی میکنند .

از ترک و لر گرفته تا عرب و بلوچ و …

که هر کدام از آنها لحجه های خاص خود را دارند .

در محله ما خانه های بسیار قدیمی وجود دارد .

حیاط آن خانه ها در وسط  اتاق ها , آشپزخانه , پذیرای و حال قرار دارد .

یعنی اتاق ها و … دور تا دور حیاط را محاصره کرده اند . و زیرزمین هم زیر آنها وجود دارد .

ما همسایه های زیادی داریم , بچه های آن خوانواده ها اکثرا هم سن و سال های من هستند .

در کوچه ما  در کنار هر خانه ای تقریبا یک درخت و جود دارد .

که به کوچه سر سبزی زیبایی بخشیده است .

یک پارک در نزدیکی خانه ما وجود دارد که ما هر شب با دوستانمان به آنجا میرویم .

در آن پارک روز تولد امامان را جشن میگیرند .

یک نانوایی در سر کوچه ما وجود دارد .

که من هر روز صبح از آنجا نان میخرم و به خانه میبرم .

کنار نانوایی یک لبنیاتی و یک آرایشگاه وجود دارد

و سر نبش کوچه روبرویی ما یک فروشگاه بزرگ وجود دارد که در آنجا تقریبا همه چیز وجود دارد .

البته این هم یادم نرود در کنار سوپر مارکت یک ساندویچی هم وجود دارد

که هر جمعه با بچه ها به آنجا میرویم و ساندویچ میخریم

و آن را به پارک میبریم و در آن جا میخوریم .

چند روز پیش در حال فوتبال بازی در کوچه بودیم

که  ناگهان  یک زلزله آمد ما سریعا به جایی امن در یک میدانی که در اخر کوچه بود

و جایی امن به نظر میرسید رفتیم تا زلزله تمام شود .

خانه هایی که در اطراف محل زندگی ما بوده اند تقریبا کمی خسارت دیده اند

مانند ترک برداشتن دیوار ها و …  .

اما خداراشکر این زلزله در کل شهرمان خسارت جانی بر جای نذاشته بود  .

 

نتیجه : هر خانواده ای که در یک محل زندگی میکند دارای یک ارزش و محبوبیتی است

پس با عضیت کردن همسایه های خود ارزش و محبوبیت خودمان را نابود نکنیم .

و به جای آن به محبوبیت خود در محل زندگی مان قوت بدهیم .

 

 

 

انشا صفحه 52 کتاب نگارش پایه هفتم

مقدمه : محل زندگی من بهترین و زیباترین است چون من با عشق و علاقه در آن زندگی می کنم و از همه چیزش لذت می برم. محل تولد هرکس برای خودش جذابترین و عالی ترین است چون در آنجا پا به زمین گذاشته و برایش ارزشمند است. وطن یا زادگاه هرکسی می تواند مقدس ترین برایش باشد.

 

بدنه : هرکس دارای تاریخ تولد و مکان تولدی است که در شناسنامه اش ثبت می شود و این مکان برایش بهترین مکان روی زمین است. ما در ایران متولد می شویم و برای حفظ وطن تا پای جان هستیم که همانا وطن پرستی از ایمان است و باید مانند پوست و گوشت و خون از وطن مراقبت کرد.

 

محل زندگی من همان جایی است که من در سنین کودکی همراه مادر در کوچه باغ های خاکی و گندم زارها می دویدم و باد موهای طلایی مرا پریشان می کرد. محل زندگی من خاستگاهش بهار است و شادی و سلامتی، هر صبح با صدای گنجشک و پرندگان از خواب بیدار می شوم و حالم خوب می شود. من با دیدن آسمان صاف و بی دود محل زندگی خودم دانستم که خبری از دود و سر و صدا و فریاد ماشین های فرسوده و قدیمی نیست و همه درختان در خوبی و خوشی سرسبزند.

 

من از دیار دریا و مهرم و وطنم پر از خوبی و سلامتی است و اینجا کسی با کسی قهر نیست و همه از حال هم خبر دارند. محل زندگی من باصفاترین است و غروب بساط چای به راه است و همه دور هم در محفلی دوستانه جمع می شوند. محل زندگی من ایران است و پر از مهر و عشق و جاودانگی، محل زندگی من سرای امید است و پر از نغمه باران. محل زندگی من با افتخار ترین جای جهان است و در آن همه مردم به عشق و فداکاری معروفند و همه جایش سرای مردان بزرگ است.

 

نتیجه گیری : وطن پرستی از ایمان است و بر انسان ها فرض است که از وطن خویش به خوبی و نیکی یاد کند. هر کس بهترین و زیباترین خاطراتش متعلق به وطن است. بهتر است که بهترین نوشته ها و دارایی های ادبی خویش را برای وطن بنویسیم و نگاه داریم.

 

 

 

انشا درباره محل زندگی ما

مقدمه : روزی که نام وطن را بر زبان آوردم ۵ سال داشتم و معنی آن را خوب نمی دانستم. اما حالا که بزرگتر شده‌ام و برای خودم مستقل هستم، احساس می کنم که روزهای تعطیل و آخر هفته هر جا که باشم، باید به وطن برگردم. روزهایی که هرکس هوای وطن می کند من هم بی هوا و عاشقانه به سمت وطن می روم.

 

بدنه : محل زندگی من جایی است که پدر و مادر و اجدادم متولد شده اند و همیشه به آن افتخار کرده اند و موجب سر افرازی شان بوده است. محل زندگی من همان جایی است که کوه هایش سترگ و بلند است و خورشیدش پر از مهر و عشق، وطن من یا محل زندگی زنده و سرافراز است و تا شقایق می رقصد در اوج افتخار بر تارک خاورمیانه می درخشد.

 

محل زندگی من ایران بزرگ است و پر از کوه ها و دشت ها و چشمه های پرآب و سواحل یاقوتی و صدفی است. وطن و محل زندگی من پر از نفس گرم فرشتگان زمینی است که در راه اعتلایش زحمت می کشند. در محل زندگی من دامنه کوه ها بزم گل های بهاری است و پر از دسته گل های ناب و هزار رنگ است. دماوندش پر افتخار است.

 

دریاچه های اوان و پریشان و هزاران مکان های دیدنی و پر از تاریخ قطور که جهان به خود ندیده است. کشوری با تاریخ پر افتخار و پر از روزهای خوب و خوش و گاهی دشوار، کشور روزهای بی مانند و مردمانی خستگی ناپذیر، محل زندگی خود را چون دین و قلب و ایمانم حفظ می کنم و با افتخار بر فراز بلندترین جای می ایستم و جهان در زیر پای غرور من است.

 

محل زندگی من پر از خاطرات خوب و خوشی است که مردان بزرگ از خود به جای گذاشتند و من با افتخار از آنها یاد می کنم و تا همیشه بر تارک درخشان وطن پرتو افشانی می کنند. در محل زندگی من خورشید هیچ گاه غروب نمی کند و همواره در قسمت های مختلف و چهار فصلش مردم در تکاپو هستند.

 

نتیجه گیری : وطن من ایمان من است و قلب من هم زادگاهم است و من هرجا که باشم به بوی وطن در جوش و خوروشم. بلند آوازه باد نام ایران و محل زندگی من.

 

 

 

 

انشا با موضوع محل زندگی ما

مقدمه : زادگاه هر کس نشانه ی محل تولد و رشد و نموی او می باشد که بسیار برای همه مهم و با ارزش است و همیشه به آن افتخار می کنند.

 

بدنه : ما ایرانی هستیم و هر ایرانی غیوری به کشور و وطن خود افتخار می کند. اما این ایران عزیزمان دارای شهرها و روستاهای زیادی است که زیر مجموعه های آن را تشکیل می دهد. شهرها و روستاهایی که هر کدام به تنهایی زبان و لهجه و گویش خاص منطقه ی خود را دارند به عنوان مثال: کرد و لر، ترک، عرب، بلوچ، گیلک و تالش در کنار هم و با هم زیر سقف بزرگ آسمان و کشور عزیزمان ایران با صلح و دوستی زندگی می کنند.

 

هر کدام از این مناطق با گویش و زبان خودشان محل زندگی بسیاری از بزرگان ایرانی بوده است و خواهد بود. اما من به عنوان دانش آموز سعی دارم علاوه بر آشنایی کشورم که محل زندگی همه ی ما ایرانی ها است، محل زندگی اصلی خودم را که در آن به دنیا آمده ام و زندگی می کنم را به طور خلاصه برای شما شرح دهم. من در استان گیلان در بندر انزلی به دنیا آمدم.

 

شهر من در کنار ساحل زیبای دریای خزر و مرداب گل لاله می باشد. این شهر دارای آب و هوایی همیشه بارانی و خنک و دلپذیر است، شهری زیبا که سالانه بسیاری از مسافران را از جای جای کشور به خود جذب می کند و برای من مکانی بسیار آرامش دهنده و زیبا می باشد. خانه ما نزدیک به دریا است به طوری که با صدای موج دریا چشم باز می کنیم و روزمان را شروع می کنیم. محل ما یک محله ی بسیار پر رفت و آمد است که همیشه مردم در حال عبور و مروراند. و در تکاپوی رسیدن به محل مورد نظرشان هستند. من محل زندگیمان را با همان صدای موج دریا و کشتی های بزرگ و مرغابی هایی که بر روی دریا پرواز می کنند و باران دلپذیرش دوست دارم و همیشه به آن افتخار می کنم.

 

نتیجه گیری : محل زندگی هر کس برای او قابل ستایش و افتخار است و همیشه خود را متعلق به آنجا می داند، حتی اگر فرسنگ ها از آن دور باشد و دور از وطن باشد. اما همیشه آن مکان را زادگاه خود و محل زندگی خود می داند.

 

 

 

 

انشا درباره محل زندگی ما صفحه 52

شهر من جایی ست مثل شهر های دیگر، ساختمان های بلند با آسمانی پر از دود، غبار و آلودگی و مردمی که کم تر لبخند بر لب دارند.

 

هر روز که چشم باز می کنم در شهر من ساختمان های کوچک جای خود با ساختمان های بلند و عمودی عوض می کنند و باغ ها و درخت های اطراف هر روز کم تر و کم تر می شوند.

 

در شهرم روز ها به جای دیدن آسمان آبی و پاک تنها دود می بینم که مجال نفس کشیدن را از آدمی می گیرد و کوه ها و ابر هایی که برای مجازات مان پشت این غبار ها پنهان می شوند و شب ها دیگر ستاره ای سوسو نمی زند و نور خود را بر جایی می تاباند که مردم مهربان تری دارد.

 

صبح های زود مردم شهر من از خواب بیدار می شوند و با عجله و بدون توجه به اطراف شان به سر کار می روند و در پایان هر روز دوباره همان طور به خانه برمی گردند، آن ها آن قدر عجله دارند که اطراف شان را نمی بینند و لحظه های لذت بخش زندگی را از دست می دهند.

 

در شهر من تنها آسمان سخاوتمند است، او که گاهی چهره می گشاید و به بارانی پر طراوت مهمان مان می کند و ابر هایش با صدا هایی عجیب دور هم جمع می شوند و آن چنان شروع به باریدن می کنند که تمام آن آلودگی ها را می شویند و تمیز می کنند.

 

آن وقت شهر من دیدنی می شود، درخت هایش تازه می شوند، خیابان ها، کوچه ها، خانه ها تازه می شوند و همه چیز رنگ دیگری به خود می گیرد.

 

پس از باران کوه های استوار اطراف شهر را می بینی که پا برجا ایستاده اند و ابر های سپیدی که در آسمان آبی حرکت می کنند و شب هنگام ستاره های درخشان پدیدار می شوند.

 

آروز می کردم شهرم همیشه این چنین بود اما افسوس که نیست و این منظره ی زیبا تنها مدت کوتاهی دوام دارد و بعد، آن همه پاکی دوباره جای خود را به دود و غبار می دهد.

 

 

 

 

 

انشا با موضوع محل زندگی ما با مقدمه بدنه و نتیجه

انشا پایه هفتم صفحه ۵۲ در مورد محل زندگی ما

دیدگاه ها 1 دیدگاه
  1. زهرا
    در تاریخ ۱۳۹۸\/۰۹\/۲۱ :

    قشنگ نبود و خیلی ساده بود

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *